پنج شنبه ظهر به گوشیم اس ام اسی میاد که حاوی این خبره قراره اولین نمایشگاه مجازی کتاب تهران برگزارشه و از قضا به دانشجوها هم بن کتاب تعلق میگیره.سهم بن 60 به 40 هست و سقفش 200 تومن.همون لحظه ثبت نام میکنم و اس ام اس "بن به شما تعلق گرفت" رو هم دریافت میکنم.این طوری که از سایتشون متوجه شدم نمایشگاه از اول بهمن برگزار میشه...
نوبت دو ماهه بعدی نوک گیری موهام رسیده و بازم مامان دوست جونی زحمتش رو میکشه و چندسانتی از پایینش رو برام کوتاه میکنه حس میکنم این چند ماهه که مرتب کوتاه میکنم موهام رشد بهتری داشته.
با
دوست جونی زیاد کَل کَل میکنیم،دو تا موشک که از خواهرزاده هاش جا مونده
میشه سرگرمی شبانمون.سنگر میگیریم و موشک ها رو سمت هم پرتاب میکنیم.گاهی
با چه چیزای ساده ای میشه خوش بود.کلی میخندیم و سر کیف میاییمفقط نکته بدش سایه هامون بود که محل سنگر رو لو میداد
امروز
صبح واسه پرسیدن چندتایی سوال از دکتر تا دانشکده میرم.بدو ورودم به
دانشکده توی راه پله سر میخورم و پرت میشم زمین تمام سعیم رو برای حفظ
تعادل میکنم و در آخر فشار وزنم روی دست هام میفته.دستم بخصوص دست راستم از
عصر شروع به درد کرده گاهی ساکت میشه و هر از گاهی شروع به درد میکنه
گاهی چه ساده میشه خوش بود