جاده خیال من

جاده خیال من

دختر بهار
جاده خیال من

جاده خیال من

دختر بهار

دعای جوشن


چند آیه رو عمو و چند آیه رو بابا میخوند.تقریبا اکثر فامیل حداقل از سمت پدری جمع میشدیم. یه ظرف  آب وسط....یه نفر مسئول... یه تسبیح درونش که با هر الغوث الغوثی میچرخید...

سهم ما بچه ها به الغوث الغوثی که،میون تمام تذکراتی که بهمون داده میشد تا ساکت بشینیم و به دعا گوش کنیم...در کنار پچ و پچ هامون با بغل دستی...همراه با تمام بازیگوشی های کودکانه،از ته وجود و با صدای بلند سر میدادیم ختم میشد.

سالها گذشته دیگه نه عمو توان خوندن جوشن رو داره نه بابا و نه دورهمی بدین منظور  برگزار میشه...

از شما چه پنهون،

دلم همون حال و هوا رو خواست...


نظرات 1 + ارسال نظر
worldbook1.blogsky.com چهارشنبه 15 اردیبهشت 1400 ساعت 23:45 https://worldbook.blogsky.com

سلام التماس دعا

سلام همچنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد