چند آیه رو عمو و چند آیه رو بابا میخوند.تقریبا اکثر فامیل حداقل از سمت پدری جمع میشدیم. یه ظرف آب وسط....یه نفر مسئول... یه تسبیح درونش که با هر الغوث الغوثی میچرخید...
سهم ما بچه ها به الغوث الغوثی که،میون تمام تذکراتی که بهمون داده میشد تا ساکت بشینیم و به دعا گوش کنیم...در کنار پچ و پچ هامون با بغل دستی...همراه با تمام بازیگوشی های کودکانه،از ته وجود و با صدای بلند سر میدادیم ختم میشد.
سالها گذشته دیگه نه عمو توان خوندن جوشن رو داره نه بابا و نه دورهمی بدین منظور برگزار میشه...
از شما چه پنهون،
دلم همون حال و هوا رو خواست...
سلام التماس دعا
سلام همچنین