جاده خیال من

جاده خیال من

دختر بهار
جاده خیال من

جاده خیال من

دختر بهار

سحرتایم


ماه رمضون شب و روزمون رو برعکس کرده،این مدت تا سحر بیدارم و بعد از سحری میخوابم...

امشب سردرد داشتم نزدیکای ساعت 2 خوابیدم...مثل همیشه با خواهری جرزنی کردیم که اون یکی سحری رو آماده کنه...برمیگرده میگه من فردا کلاس دارم تو میتونی بخوابی پس تو سحری رو آماده کن

هنوز یه ساعت نگذشته بیدار میشم...از ترس این که از سحری جا بمونیم زود بیدار شدم کلا وقتی ذهنم مشغول چیزی باشه نمیتونم راحت بخوابم،

پامیشم یکم با گوشیم تو فضای مجازی چرخ میزنم...سالاد درست میکنم و قلیه میگو افطاری امشب به اضافه قورمه سبزی باقی مونده از چند شب پیش  رو که تو فریزر بوده گرم میکنم 



ضمیر ناخودآگاه!!!


 دیروز عصر تو اینستا چرخ میزدم تا به آموزش رولت رسیدم...هوس کردم پاشدم و مشغول درست کردنش شدم...تجربه جدید و تازه ای بود....مزه اش خوب بود ولی یکم تایم توی فر بودنش زیاد شد و نونش خیلی ترد نشد بخاطر همین وقت برش زدن تیکه تیکه شد و ظاهرش نه چندان دلچسب از آب دراومد

 

ادامه مطلب ...

رویای گیسوکمند من


تازه داشت موهام جون تازه میگرفت،

با کمک داروهای تقویتی به چشم میدیدم که پرپشت تر شدن ریزشش که حالت عادی گرفته بود و داشتم کیف میکردم،

تا این که کرونا اومد،با تموم شدن داروها دوباره ریزش پیدا کردهبا دیدن موهام روی بالشتم کلی حرص میخورم...

این که کی دوباره با این اوضاع میتونم برم دکتر خدا داند،

خواستم یه مدت واسه تقویتشون روغنای گیاهی استفاده کنم که رسیدم به چاله طبع سر که خب اصلا نمیدونم طبع سرم سرده یا گرم و بی خیالش شدم...

و همچنان  گیسوکمندی برام آرزوست،

دلم میخواد یه خرمن مو داشته باشم که به زور تو دستام جمعشه

به رنگ روزمرگی


چشام رو باز میکنم،یه نگاه به گوشیم میندازم،ساعت 17 رو نشون میده هنوز گیج و منگم باورم نمیشه چیزی حدود 12 ساعت خوابیدم هر چی فکر میکنم شاید این وسطا بیدار شدم و دوباره خوابیدم ولی ذهنم خالیه خالیه...پامیشم نماز به تعویق افتاده ظهر و عصرم رو میخونم و بعد دوش میگیرم....


دیشب دومین شب قدر بود با خواهری جوشن کبیر رو آنلاین گوش میکنیم...این بار سعی میکنم ترجمه فارسی رو بخونم و چه آرامش بخش تره


گزارش 3 ماهه ام رو تا آخر شب برای دکتر فرستادم و براش نوشتم که حجم اکانتم تموم شده...امروز که ایمیلم رو چک میکنم میبینم جواب داده شنبه اکانت در اختیارتون میزارم...این 3 ماهه که نشد درست کارا رو پیش ببرم امیدوارم گزارش 3 ماهه بعدیم پربارتر باشه...تنها بخش امیدبخشش تکمیل فصل اول پایان ناممه


روز اول ثبت وبلاگم هر چی به ذهنم فشار اوردم عنوان خوبی به ذهنم نرسید...تا دیروز یه باره "جاده خیال من" به ذهنم الهام شد  و  بسی میدوستمش


کرونانوشت:هر چی میخوام دیگه بهت فکر نکنم، هر چی میخوام تو ذهنم کمررنگت کنم با رشد 2 هزارتایی امروزت نمیشه که


یا نور النور


شب قدره،نوزدهم ماه رمضان امسال هم از راه رسید...میون کارای پایان نامه ام انگار خیالم راحت بشو نیس چادر نماز رو سر میکنم و سرچ میکنم  "دعای جوشن کبیر آنلاین"،


ای روشنی نور

ای روشنی ده نور

ای خالق نور و روشنی

ای تدبیر کننده نور

ای اندازه گیر نور

ای روشنی هر نور

ای روشنی پیش از هر نور و ای روشنی پس از هر نور

ای روشنی بالای هر نور ای نوری که مانندش نوری نیست


.

.

چه آرامشی به وجودم هدیه میده این دعا،

فک نکنم چیزی رو لازم باشه بیان کنم 

تویی که از همه اسرار زندگی ما آگاهی،

خدا جونم

به فریادمون برس که جز خودت فریادرسی نداریم.