جاده خیال من

جاده خیال من

دختر بهار
جاده خیال من

جاده خیال من

دختر بهار

سیستم به فنا رفته!!!


گوشیم زنگ میخوره،یه شماره ناشناسه،خودش رو معرفی میکنه  یکی از بچه های سال پایینی هس.

میگه:داشتم فلان برنامه رو نصب میکردم که یدفعه ویندوز سیستم پرید....


خب،مگه درستش این نبود اول اجازه بگیری و بعد از سیستم بقیه استفاده کنی...حالا که زدی سیستم رو پوکوندی زنگ میزنی؟

و این یعنی تا اطلاع ثانوی سیستم بیمار تشریف داره و منی که باید تا 27 ام این ماه گزارش کار تحویل بدم

فقط امیدوارم خودش  روبراهش کنه بعد بهم تحویل بده(این حداقل کاریه که در جبران کار اشتباهش میتونه انجام بده).


پ.ن1:کاش آدما قبل از مدرک گرفتن کمی شعور و نحوه رفتار صحیح در جامعه رو یاد میگرفتن.

پ.ن2:تنها نقطه مثبت ماجرا کتاب داستانی بود که دوست داشتم بخونم و فرصتش پیش نیومده بود...دیروز شروع به خوندن کردم و 1 ساعت پیش هم تموم شد...عنوان کتاب هم " شرلوک هلمز و پسر داک" بود...ماجرای گم شدن پسر داک و با کارآگاهی شرلوک هلمز...این چنین زبان خوندن برام هم جذابه و هم آموزنده.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد