دیروز صبح از طریق یه کانال تلگرام آگهی نیاز به نیروی جدید برای همکاری رو دیدم.از اونجایی که تخصص مورد نظر با رشته تحصیلی ام تطابق داشت لینکش رو برای دو تا دوستام که دفاع کردند میفرستم...شاید به کارشون بیاد و من این وسط گره گشایی باشم...بماند که چقدر هر دو استقبال کردند و ازم تشکر کردند و چه حس خوبی به خودم منتقل شد.
عصر خواهری بهم میگه یک نفر دنبال کسی هست که کارهای تایپ و این چنین امورات پایان نامش رو براش انجام بده...مطالب رو هم خودش میفرسته،نم نمک مطالب رو ارسال میکنه و حدود 6 ماه دیگه میخواد دفاع کنه و این بین 1 و نیم هم میخواد هزینه کنه...خب چیزی که هست با توجه به این که خودم این روزها در حال انجام کارهای پایان نامم هستم به امثال کار اولی حتی فکر هم نمیتونم بکنم ولی در مورد این کار دوم برای شرایط من موقعیت خوبی هست...و اولین چیزی که اون لحظه به ذهنم میرسه اینه که از هر دستی بدی از همون دستم میگیری
فصل دوم پایان نامم رو بالاخره تموم کردم...انگار کوه کندم از بس این فصل برام خسته کننده بود...فقط باید یه سری از اول بخونمش و مشکلات نگارشی احتمالیش رو رفع کنم.
نزدیکای غروب با خواهری واسه یه سری خرید بیرون میریم. واسه برادرزاده ته تغاری یه ست خونگی میخریم و برای برادرزاده ارشد یه تاپ آستین حلقه ای...همون موقع میبریم در خونشون تحویلشون میدیم و این بار با زن داداش و بچه ها برمیگردیم به همون مغازه و یه دست لباس دیگه هم برای برادرزاده ته تغاری میخریم....بعد برگشتن سر سفره نشستیم و هر کس خاطره ای از سفرهای پیشین میگه و افسوس میخوریم که تو این اوضاع نمیشه مسافرت رفت...یهویی برادرزاده ارشد میگه من دوست دارم برم فلان شهر(شهر دانشگاهی من)ببینم عمه اونجا چه خوش گذرونی هایی برای خودش میکرده...اعجوبه ان این دهه نودیا والا
خسته نباشی از تموم کردن فصل دوم پایان نامه ات. امیدوارم بزودی با موفقیت ازش دفاع کنی و بعد هم به سلامتی مراسم فارغ التحصیلی که خدا کنه تا اون موقع دیگه آنلاین نباشه و مراسم واقعی برگزار بشه.
چه برادرزاده ناقلایی داری.
ممنونم
یه حرفایی میزنن آدم توش میمونه
دقیقا منم امیدوارم تا اون وقت اوضاع بهبود یافته باشه و بشه دفاع حضوری کرد
بچه های امروزین دیگه