ماه رمضون شب و روزمون رو برعکس کرده،این مدت تا سحر بیدارم و بعد از سحری میخوابم...
امشب سردرد داشتم نزدیکای ساعت 2 خوابیدم...مثل همیشه با خواهری جرزنی کردیم که اون یکی سحری رو آماده کنه...برمیگرده میگه من فردا کلاس دارم تو میتونی بخوابی پس تو سحری رو آماده کن
هنوز یه ساعت نگذشته بیدار میشم...از ترس این که از سحری جا بمونیم زود بیدار شدم کلا وقتی ذهنم مشغول چیزی باشه نمیتونم راحت بخوابم،
پامیشم یکم با گوشیم تو فضای مجازی چرخ میزنم...سالاد درست میکنم و قلیه میگو افطاری امشب به اضافه قورمه سبزی باقی مونده از چند شب پیش رو که تو فریزر بوده گرم میکنم
سلام نماز و روزه هاتون قبول حق. قلیه میگو گفتی، یاد خاطراتم تو جزیره خارک افتادم با قلیه ماهی های خوشمزشون. شاد باشی
سلام ممنونم طاعات و عبادات شما هم قبول
جاتون خالی