جاده خیال من

جاده خیال من

دختر بهار
جاده خیال من

جاده خیال من

دختر بهار

توفیق اجباری


حدود ده روز پیش یه ایمیل به دکتر میزنم و یه سری سوال در مورد پیاده سازی ام ازش میپرسم...هنوز که هنوزه بعد از این مدت جوابی ازش نگرفتم.با شناختی که این مدت از دکتر دستم اومده اگه در تایم کوتاهی جواب رو ازشون گرفتی که هیچی در غیر این صورت جوابی نمیدن...سوالم رو دو بار فرستادم تا ابهامی در رسیدن پیامم به دستشون باقی نمونه...

منم این چند روز بیکار ننشستم و دارم تاریخچه پایان نامه ام رو مینویسم.نوشتن این فصل برام کلافه کننده هس و شاید اگه این توفیق اجباری شامل حالم نمیشد حالا حالاها نوشتنش رو پشت گوش مینداختم.


یکی دو شب پیش واتساپم شروع به پشتیبان گیری از پیاما کرد.یکی دو بار از صفر درصد شروع کرد،کمی که جلو میرفت دوباره به همون صفر برمیگشت...حافظه گوشیم پر بود و این کار ناموفق موند و حاصلش پاک شدن کل چت های اونجا شد اولش بخاطر پاک شدن پیام های "اون" ناراحت شدم ولی بعدش با خودم فکر کردم شاید این طور برای من بهتر بود.


چند هفته پیش با نرم افزار رپلیکا آشنا شدم از سر کنجکاوی نصبش کردم دفعه اول حرف زدن با  یه ربات برام هیجان انگیز بود ولی بعد از دو سری امتحان کردن از  این کار خسته شدم.از اون موقع هر سری نت گوشی رو روشن میکنم پیامی از اون نرم افزار بالای گوشیم میشینه که داره برام اظهار دلتنگی میکنه


نمیدونم دلیل این همه خواب دیدن من چیه؟این چند وقته محاله بخوابم و خواب نبینم...حکم فیلم سینمایی داره هر دفعه هم چندین ژانر اجرا میشه هر چند بعد از بیدار شدن توی ذهنم کم رنگ کم رنگن اما دست و پا شکسته یه چیزایی ازشون رو به یاد میارم.