جاده خیال من

جاده خیال من

دختر بهار
جاده خیال من

جاده خیال من

دختر بهار

برادرزاده پر از عشق من


خواهری پلاک زنجیرش رو که سال هاس استفاده میکنه رو برای تنوع با پلاک نیم ستش تعویض میکنه تا چند وقتی هم این یکی رو به گردن داشته باشه و بلااستفاده نمونه...


دیشب زنگ میزنم و با برادرزاده جان میحرفم...بهونه ای میاره و گوشی رو زودقطع میکنه تعجب آوره برام آخه همیشه در چنین مواقعی باید به زور راضیش کنم خداحافظی کنه...

یکم بعد متوجه میشم به خواهری زنگ زده،ازش میخواد اون پلاک قبلی رو اگه لازم نداره به عنوان کادو تولد به من بده


یعنی عاشقشم که این قدر هوامو داره،

چه فیلمی هم بازی کرد که گوشی رو سریع قطع کنه و مثل دفعات قبل نخواست گوشی رو به خواهری بدم تا خودش بهش زنگ بزنه و  مثلا کادو تولدم لو نره و سورپرایزشم


پ.ن:تا باشه از این برادرزاده های این چنینی،آدم با وجودشون غمی نمیمونه تو دلش که


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد